اولین سلمانی
اینجا حدودا 10 ماهه هستی عزیز مامان در تاریخ 91/1/27 برای اولین بار بردمت سلمونی با اینکه فکر میکردم همکاری نمیکنی ولی بر خلاف انتظارم خیلی خوب نشستی و تعجب کرده بودی.نتیجه ی کارم خیلی با مزه بود. ...
نویسنده :
زینت جون
19:33
سفر به قشم
عزیزه مامان اینجا تقریبا یک سالو هشت ماهته (دی 91) در حالی که تو مشهد حسابی برف اومده بود تو داشتی کنار ساحل نیلگون و زیبای خلیج فارس اب بازی میکردی.خیلی خوش گذشت دست بابا جون درد نکنه. تو بازارم که حسابی تو کالسکت کیف میکردی و وقتی خسته میشدی میخوابیدی.(اینم سید یاسین جون) اینجا داریم با قایق میریم جای دلفینا که از دیدنشون حسابی ذوق کردی. ...
نویسنده :
زینت جون
19:27
اولین برف بازی
اینجا خونه باباجی عزیزه مامان از دیدن برفا خیلی ذوق کرده بودی از بغل باباجی هم پایین نمیومدی منم با خاله ها و دایی جون این ادم برفی رو ساختیم. ...
نویسنده :
زینت جون
16:00
اتلیه یک سالگی
این عکسا در اتلیه روناک گرفته شده خیلی سخت بود مهرتا جون اصلا یک جا وانمیستاد که عکاس عکسشو بگیره.ولی بازم خوب بود عکسای دخملم خیلی قشنگ شد.(البته دایی جونو خاله زهرا خیلی کمک کردن تا تو بخندیو عکسات قشنگ بشه) ببخشید کیفیت عکسا خوب نیست چون سی دیشو نداشتم مجبور شدم از عکسا عکس بگیرم ...
نویسنده :
زینت جون
15:29
یک روز پاییزی در پارک
عزیز مامان اینجا تقریبا یک سالو نیمته اولین پاییزی بود که خودت راه میرفتی تو پارک و از دیدن برگای پاییزی حسابی ذوق زده شده بودی(پاییز 91) ...
نویسنده :
زینت جون
13:57
تولد زنبوری (1 سالگی عشق مامان)
اینم عکس زنبور کوچولوی مامان که اماده ی حمله به کیکه اینم عکس اقا جون و باباجی مهرتا جونم مهرتا جونم و بابا قاسم ...
نویسنده :
زینت جون
13:33